خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: امروز ۱۶ آبان است و چهل روز است که از شهادت حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان میگذرد. آنچه بیشتر از سیره و زندگی سیدالشهدای مقاومت منتشر شده است، مربوط به ویژگیهای سیاسی و نظامی اوست. به همین مناسبت، درصدد آمدیم تا با گفتگو با آیت الله علی اکبر رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رئیس شورای حوزههای علمیه استان تهران به ابعاد کمتر شناخته شده ایشان بپردازیم. آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتگوی مهر با ایشان است:
*درک و دریافت جنابعالی از شخصیت شهید سید حسن نصرالله چیست؟
سید حسن نصرالله حقاً نیز سید و سالار و سرور و از سیادت و جلالت برخوردار بود و هم به وجود و صورت و سیما و به خلق و خوی و نیز به باطن، حَسَن بود.
عنصر متخلق و متعبد و خوش خلق و خوش رو و شجاع و قوی دل در عین حال بسیار متعقل و خردمند و هوشمند و متفکر بود، یک زاویههای نبوغ در وجودش بود و انسان میتوانست این را ادراک کند که یک عنصر با هوش و شدیداً با ذکاوت و دارای نبوغ است در عمل هم، افزون بر سه دهه راهبری بزرگترین بخش از محور مقاومت این صفات را از خودش بروز داد و دیده شد و همه بر آن اذعان داشتند.
ایشان بسیار محبوب بود، در حدی که بین همه و نه تنها شیعیان و نه تنها در جبهه مقاومت و نه تنها بین مسلمانان و نه حتی در منطقه که محبوب شیعه بود محبوب مردم لبنان و مایه مباهات مردم لبنان و عامه مسلمانان بود و محبوب آزادی خواهان و عناصر و شخصیتهای آزادی خواه جهان هم بود و در ارزیابیهای اجتماعی که صورت میگرفت از برجستهترین شخصیتهای محبوب در جهان در چند سال متوالی قلمداد میشد. چون همه این اوصاف را در خود جمع کرده و مهربان و در عین حال شجاع و رزمنده بود. وی روحانی و طلبه بود و در عین حال یک سیاستمدار پخته و با ذکاوتی به شمار میرفت، وی توانسته بود در حدود چهل سال مبارزه از دوران جوانی و از بیست و چند سالگی تا لحظه شهادت از خودش یک شخصیت برجسته ای را بسازد و خودساخته بود و چنان که در واقع بود در ظاهر هم در چشم دیگران و هم خودش را شخصیت برجسته ای بنمایاند، لهذا در بین رهبران جبهه مقاومت و فرماندهان محور مقاومت وی از مرتبه ممتازی برخوردار شده بود ماموریتش بین فرماندهان جبهه مقاومت در کل منطقه و بین کسانی که هوادار و جانبدار آزادی قدس و فلسطین و نابودی اسرائیل بودند، ایشان بسیار موقعیت کسب کرد و شرایط فراهم شده بود و سرچشمه عظیمی در وجود حقیقی این شخصیت بود، به نظر من به رقم اینکه حدود ۴۰ سال از حوزه جدا شده بود و دیگر در حوزه حضور نداشت و به درس و بحث مشغول نبود اما به لحاظ علمی هم مطالعاتی داشت و نسبت به زمانی که در حوزه درس میخواند پیشرفت و رشد کرد، مهمتر از همه جنبه اخلاقی و معنوی ایشان بود که در کوره نبرد و ساحت جنگ و عرصه جهاد شخصیت وی ساخته و پرداخته شد و از وی یک شخصیت عالم مجاهد و به تعبیر رهبر معظم انقلاب یک مجاهد کبیر ساخت یک مجاهد برجسته و بزرگی که در تاریخ نام و یاد و مکتب او خواهد ماند.
*در دیدارهایی که با شما با این شهید گرانقدر داشتید پیرامون چه موضوعاتی به گفتگو میپرداختید؟
برخی از دیدارها بین بنده و ایشان روی داد موردی بود که در خدمت مقام معظم رهبری نیز بودیم و در حقیقت، جلسه سه نفری برگزاری شد، شهید بزرگوار در محضر آقا بود و بنده نیز بودم، بعد از نماز به گفتگو نشستیم و به صحبت در مورد شرایط جبهه مقاومت پرداختیم و وضعیت جریان حزب الله و احیاناً آسیبها و خطراتی که میتواند برخی از عناصر حزب الله را تهدید کند به لحاظ فکری و معنوی و احیاناً سیاسی و نیازهایی که مجموعه جبهه مقاومت به خصوص حزب الله دارد مطرح شد که عمدتاً نیازهای معنوی و معرفتی است و ایشان نسبت به این جهات بسیار حساس بود و به نحوی استمداد میکرد که حزب الله نیاز به ارتقای معنوی و معرفتی دارند و با توجه به اینکه اینها پیوسته درگیر جهاد هستند کمتر مجال مطالعه و حضور در محافل معنوی و معرفتی پیدا میکنند و کمتر مجال تحصیل و ارتقای علمی دارند هر چه باید به جهات معنوی و معرفتی نیروهای حزب الله پرداخته شود راجع به برخی از اشخاص سخن به میان آمد، از اینکه برخی از افراد احیاناً بسیار مسامحه کار هستند و هر چند اندک شمارند، اما بی رمق هستند و ایشان میگفت گاهی به زبان فارسی و یا عربی میگفت فلان فرد مسألهای را وقتی مطرح میکنیم با بیتفاوتی میگوید ولش کنید، چطور در ایران و در فارسی داریم افراد بی تفاوت هستند و میگویند رها کن، این گونه گلایه میکرد.
جلسه سه نفری برگزاری شد، شهید بزرگوار در محضر آقا بود و بنده نیز بودم، بعد از نماز به گفتگو نشستیم و به صحبت در مورد شرایط جبهه مقاومت پرداختیم و وضعیت جریان حزب الله و احیاناً آسیبها و خطراتی که میتواند برخی از عناصر حزب الله را تهدید کند به لحاظ فکری و معنوی و احیاناً سیاسی و نیازهایی که مجموعه جبهه مقاومت به خصوص حزب الله دارد مطرح شد
برخلاف روحیهای که داشت پیوسته پا به رکاب و آماده نبرد بود و به شدت حساس و جدی بود از اینکه برخی بی رمق و بی تفاوت هستند گلایه میکرد عمده بحثهایی که در جلسهای خدمت آقا بود نیازهای معرفتی و معنوی جریان حزب الله بود. در یک قرار دیگری در تهران با ایشان داشتیم در ادامه بحثهایی که خدمت آقا بودند و توصیه فرمودند که ما کمک کنیم به جنبههای معرفتی و معنوی نیروهای حزب الله و کمک کنیم محتوا تولید کنیم و اگر لازم باشد آموزش بگذاریم از جهات معرفتی و معنوی، قرار دیگری گذاشتیم که یک بحثهایی صورت گرفت هر چند جزئیات آن را به یاد ندارم اما در مجموع عموم این مسائل حول رفع نیاز و حاجت حزب الله در زمینه مسائل معرفتی و معنوی بود در حالی که به شدت ایشان، دغدغه نبرد داشت و لحظهای از اندیشه نبرد با دشمن فارغ نمیشد ولی به کار روزمره شأن نیز اشتغال داشت همان روز که در تهران قرار داشتیم یکدیگر را ببینیم شب هنگام بود ایشان از راه رسید و به آبگرم همدان رفته بود، لحظاتی که همه مشغول اندیشیدن نبرد بود در عین حال از برنامههای روزمره هم غافل نمیشد یک زمانی بنده دعوت شدم دورهای را برای بچههای حزب الله بحثهایی داشته باشیم خصوصاً در زمینه مباحث نظریه ولایت فقیه؛ چند روزی ما برای بچهها تدریس میکردیم در خلال این دوره قراری گذاشته شد خدمت ایشان رسیدیم ایشان همچنان دغدغه اصلی اش معنویت و معرفت بود و ابراز نگرانی و خلأ از این حیث داشت میگفت من فردی جهادی و سیاسی هستم و عمده اوقات من صرف امور جهاد و سیاسی میشود نمیتوانم به این جهات معنوی و معرفتی برسم و در واقع اعلام نیاز میکرد و ابراز حاجت و درخواست کمک داشت تا بتوانیم امداد کنیم درصدد بودیم محتوا تولید کنیم و این مطالب ترجمه و منتقل شود و اگر سوال و مسائلی دارند اینها بازشناسی و مسئلهیابی شود که ما جزواتی را برای پاسخ به این نیازها تولید کنیم در عین اینکه چنین ابراز میکرد که من عنصری جهادی و سیاسی هستم ولی تمام وجناتش تبلور و تجلی و تظاهر نورانی از معنویت بود، یعنی همه لحظات که انسان با ایشان بود و مشغول به گفتگو بودیم، تلالو و تشعشعی از معنویت و معرفت باطنی در خلال سخنانش بود.
وی از توکل فوقالعاده برخوردار و عنصر متوکلی بود از خلوص توأم با تواضع همراه بود همه وجودش انسان به سیمای او که نگاه میکرد تعابیری که داشت سخنانی که میگفت همه حاکی از خلوص عمیقی در باطن او بود از نورانیتی که ر وجود ایشان ریشه دوانده بود از اخلاص و زلالی و بی ریایی و بی پیرایگی و بی ادعایی که در سراسر وجود این مرد جریان داشت، حقاً او به مثابه شخصیت معنوی و عرفانی در میدان میتوان تلقی کرد تعبیری که راجع به یاران امیرالمومنین است که رُهبانٌ بِالَّلیلِ اُسْدٌ بِالنَّهارِ.بود، شب هنگام اهل تهجد و راز و نیاز و التماس به بارگاه الهی چونان عابد و زاهد هستند اما روز چونان شیر ژیان و غران در میدان نبرد غرش میکند و طنین فریاد او قلب دشمن را میلرزاند واقعاً سید مقاومت و این شهید بزرگوار و مجاهد کبیر را میتوان در آن دسته از عارفانی قلمداد کرد که هم شب خوبی داشتند و هم روز خوبی داشتند، شب را به تهجد و همه عمر روز را به جهاد سپری کردند.
*میزان شناخت سید حسن نصرالله از ولایت فقیه و ولایت پذیری سید مقاومت در برابر ولی فقیه را چگونه ارزیابی میکنید؟
یک پیوند تاریخی بین ایران و لبنان و بین مردم ایران با علمای لبنان و میان مساله ولایت فقیه و مردم شیعه لبنان وجود دارد، یک امر تاریخی چند قرن است در طول تاریخ قرون مختلف برجستهترین و از جمله برجستهترین نظریه پردازان در حوزه فقه سیاسی، فقه حکومت با محوریت نظریه ولایت فقیه در طول تاریخ در لبنان ریشه دارد، یعنی ما در مواقعی حتی به جای اینکه فقط لااقل فقها و علمای ایرانی به نحوی محور ولایی حکومتهای شیعی باشند برخی از فقها و علمای لبنانی این گونه بودند ما در برخی از نقطههای مفصل تاریخ مانند دوره صفویه که شیعه یک دولت مقتدری را برپا کرده بود در همان مواقع ما حضور پررنگ و تأثیر گذار علمای لبنان و خصوصاً جمل عامل را داریم کسانی که از جبل عامل هجرت کردند و به ایران آمدند امثال شیخ بهایی و پدرشان که از فقها و علمای برجسته بود و شیخ بهایی در دوره نونهالی به ایران آورد و در نزد علمای بزرگ ایران آمد، یا مرحوم شیخ حر عاملی که بین متاخرین از محدثین بزرگترین و دقیقترین مجموعه روایی عمدتاً فقهی را تدوین کرد و در حدود سه چهار قرن اخیر در طول مجامع چهارگانه حدیثی شیعه این منبع مراجعه است بلکه قالب فقها وقتی مراجعه به رسائل میکنند گویی که به هر چهار مجمع روایی شیعه مراجعه شده و عمدتاً رسائل شیعه را در دست دارند که از آن شیخ عاملی است که عالم محدث برجسته جبل عاملی است و دیگر از فقها و علمای برجسته ای که حتی امر ولایت را به نحوی حیث شرعیت و حکومت و ولایت صفویه را آنها تأمین میکردند.یعنی آنها به پادشاهان صفوی اجازه تصرف میدادند لذا مساله فقه سیاسی و فقه حکومت و نظریه ولایت فقیه در لبنان یک ریشه عمیق و دور تاریخی دارد، تاریخ معرفتی دارد لذا همواره عمده علما و فضلای لبنانی ولایت مدار بودند و بر نظریه ولایت فقیه تاکید و اصرار داشتند در عمل با اولیا و فقهای عصر خودشان تعامل داشتند در حال حاضر هم همین طور است و علمای لبنان این چنین هستند و چه بسا کتابهایی که نوشته میشود که در سایر مناطق در برخی از مواقع نوشته نمیشود.
سید حسن نصرالله از این جهت در قله بود هم از نظر مطالعه نظری نسبت به ولایت فقیه عمیقاً به لحاظ معرفتی معتقد بود و هم در مقام عمل و التزام به این مبنا و اقتضائات و لازم این نظریه در عمل ملتزم بود لذا وقتی سخن از ولایت فقیه میآمد از عمق جان از آن سخن میگفت از آن دفاع میکرد و از التزام خودش از آن یاد میکرد در عمل نیز همین طور بود قدم از قدم برنمی داشت جز اینکه رضایت ولی امر عصر خودش را کسب کرده احراز کرده باشد از این جهت یک شخصیت ولایت مدار به تمام معنای کلمه بود به جد هوادار بود و هم عامل بود میگفت بعضی از عناصر حزب الله احیاناً مقلد مرحوم آیت الله فضل الله بوده اند فردی که فاضل و صاحب نظر بود ولی در فقه نوگرا بود علاوه بر اینکه نواندیش بود فتاوای خاص و زنده ای داشت برخی از ایشان تقلید میکردند و ایشان میگفت طلاب میگویند اگر چه از شما تقلید میکنیم اما مرید و مطیع سید القائد یعنی حضرت آقا هستیم و میگفتند فرمان را از آنجا میگیرند حتی اگر مقلد سید فضل الله باشیم باز خط فرمان را از ولی امر میگیریم این را به یک نشاط و حال خاصی میگفتند و ایشان موضع بچههای حزب الله را بیان میکرد در اینکه عنصری بود که نظری و عملی پای کار ولایت فقیه بود امر روشن و برجسته ای بود و به چشم میآمد.
«شهید نصرالله» زاده و زیسته معنوی و معرفتی حوزههای علمیه شیعه بود او یک دست پرورده حوزه بود و شخصیتی حوزوی به شمار میرفت و نمونه تربیتیافتگان نظام آموزشی حوزه قلمداد میشد *اگر بخواهیم معنویت و سلوک معنوی سید عزیز را در ابعاد مختلف به ویژه بعد اجتماعی توصیف و تفسیر و تحلیل و توصیه کنید چه چیزهایی را مطرح مینمایید.
سید مقاومت و سیدالشهدای محور پیروز و مقتدر مقاومت پرورده یک بوته و تنوری بود پخته شده و میدان چند ضلعی بود وی در فرهنگ شیعی پایدار و پویای لبنان متولد شده بود و دوران نونهالی و نوجوانی اش را سپری کرده بود، و قهرا رگههایی از خصوصیات معنوی و معرفتی رسوب کرده و راسخ شده در این سرزمین نورانی و مقدس و تاریخی در وجودش ریشه داشت و در این بستر فرهنگ زاده شده و بالیده بود و بزرگ شده بود و به سن بلوغ رسیده بود این عامل بسیار در وجود او مهم بود.
دومین عاملی که شخصیت وی را ساخته بود حضور در حوزههای علمیه خصوصاً در حوزه علمیه نجف بود؛ این مرد زاده و زیسته معنوی و معرفتی حوزههای علمیه شیعه بود او یک دست پرورده حوزه بود و شخصیتی حوزوی به شمار میرفت و نمونه تربیتیافتگان نظام آموزشی حوزه قلمداد میشد این هم باز مهم بود و بلکه مهمتر از عنصر اول و جهت نخست باید قلمداد شود، حیث سومی که آن را نیز بشمار آورد در تعداد عواملی که شخصیت سید حسن را ساخته و وجود و شخصیت وی برآیند دست عوامل است این بود که وی با شخصیتهایی در تماس بود علاوه بر برخی از شخصیتهای علمی برجسته از فقها و حکماً از متکلمین و مفسرین در ایران و نجف و در دیگر نقاط جهان اسلامی وی با برخی از شخصیتهای اهل معنا ارتباط ویژه ای داشت در نجف که بود سراغ افرادی میرفت که وجهه معنوی آنها برجستهتر بود به ایران که میآمد گاهی حضور مییافت که با یک شخصیت معنوی ملاقات کند یعنی از بیروت عزم سفر میکرد و به قم برود و محضر آیت الله بهجت مشرف شود، لحظاتی با ایشان دم خور شود و این ملاقات را به عنوان انگیزه سفر میانگاشت و با دیگر شخصیتهای اهل معنا از جمله نزدیک تر از همه با شخصیت معنوی و معرفتی رهبر معظم انقلاب که میآمد نه خط فرمان نظامی بگیرد بلکه میآمد خط فرمان معنوی بگیرد و در ملاقاتها بیشتر از این جهت در برخی از مواقع، پیگیر امور بود و تماس و مراوده و احیاناً مراوده پیوسته با شخصیتهای معنوی یک ضلع دیگری از مجموعه دستگاهی بود که شخصیت سید مقاومت را ساخته بود.
حیث دیگر که عامل مهمی بود این است که خود ایشان شخصیتی در کوره جهاد پخته و آبدیده شده و دیگر چیزی او را خم نمیکرد و چیزی به او آسیب نمیتوان زد چون او در کوره جهاد، آبدیده شده بود، ما اندک شماری داریم از علما و فضلایی که چندین دهه مباشرت با جهاد و جبهه جهاد داشتند و پیوسته در میدان بوده از میان علمای شیعه کم داریم کسانی که همه عمر را در جبهه سر کرده باشند و این حضور در میدان نبرد با کفر و با استکبار از وی شخصیت آهنین ساخته بود شخصیتی آهنین که دلی نرم و روحی لطیف داشت شخصیت مجاهد سازش ناپذیری که با خدایش رابطه دیگری داشت و این مداومت بر جهاد استمرار بر ایستادگی بر کفر و استکبار لطف خدا را به سمت او جلب کرده بود و او به یک مراتب معنوی والا و بالایی دست یافته بود و نکته دیگری که باید اضافه کنم به نحوی برآیند وجه نرم این تأثیرات از عواملی که برشمردم قلمداد میشود این است که خود او بسیار التزام داشت به تعبد و تهجد در نمازش و مناسک زندهاش و در عباداتش و شب زنده داریهایش و در ذکر گویی هایش و در چله نشینی ها و ذکر گفتنهای پیوسته زمان مند و دورهای.
به هر حال شبها من آنچه اجمالا مطلع هستم عرض میکنم او به تعبیر آیت الله علامه حسن زاده عاملی که میگفت من تا شب خوبی نداشته باشم روز خوبی ندارم، وقتی شبی توأم با تهجد و توسل و تعبد دارم روز خوشی دارم، احساس انسان این بود و در حدی که از برخی از افراد میشنیدیم او شبهای خوبی با خدای خودش داشت و خلوت خوبی با خدای خودش داشت، این خلوتهای شبانه با معشوق حقیقی هستی شخصیت انسان را پرورش میدهد در مجموع میخواهم این چند عامل را ارزیابی کنیم و تأثیرات را در شخصیت سید حسن نصرالله از او یک انسان مجاهد سجاده نشین و جهادگر ساخته بود و مجموعه این عوامل از او یک عنصر فوقالعاده ممتاز و بی نظیر و بی بدیلی ساخته بود که از یک جامعیت خاصی برخوردار بود، انسان با آن مواجه میشد گویی این حس در انسان ناخودآگاه زنده میشد از وجود انسان سر میکشید که تو با مالک اشتر روبرو هستی، یعنی شخصیت او شخصیت جامع مالک اشتر را تداعی میکرد مالک اشتر هم جنگجو هم شجاع و مجاهد و هم مرد عمل بود و در عین حال زاهد و عابد و اهل تهجد بود در عین حال که در میدان نبرد با قدرت حاضر میشد و عمل میکرد شجاع بود نترس بود و سرش را به خدا میسپرد به جای اینکه به کلاهخود سپرده باشد و در عین حال در روابطش خیلی مهربان و با محبت بود و با اطرافیانش نرم بود در واقع «أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» بود ولی مابین هم در واقع شخصیتی که جامع اضداد بود در عین اینکه جامع الاطراف بود آدم تک ساحتی نبود این ابعاد مختلف او اضداد بودند و او برآیند مجموعهای از عناصری از در تقابل با هم و اضداد بود و این نوع شخصیتها، شخصیتی خاص میشوند تک بعدی نیستند و از حیث اینکه از تواناییها و ظرفیتهای گوناگونی برخوردار باشند ظرفیت دارند و چون شما از هر نظر وی را ارزیابی کنید و هر عملی او را وادارید و او به هر اقدامی بخواهد دست بزند مایه اولیه را در وجود و شخصیتش دارد اگر بخواهد به معنویت و مجاهدت بپردازد مایه را دارد اگر بناست به اخلاق بپردازد و اخلاقی رفتار کند او در وجودش متخلق است و اگر بخواهد با دشمن محکم برخورد کند و با دشمن با صلابت برخورد کند این بحث در وجود اوست لذا چنین شخصیتهایی که برآیند عناصر و اوصاف اضداد گوناگونی در وجود خودشان هستند شخصیتهایی به علاوه جامع بودن، مانع نیز هستند چون هر بعد و هر ضلعی از شخصیت شأن جهت منفی بعد دیگر را طرد میکند.
میشود معنوی بود و به خلق تمدن نیز اندیشید میتوان اهل تهجد و شب زنده داری بود و در عین حال در بطن جامعه بود و با جامعه پیوندی ناگسستنی داشت و میشود اهل عرفان بود در عین حال تمدن گرا و تمدن ساز شد
اینکه در اخلاق، حکمت اخلاقی مان داریم که نقطه عدل نقطه متعالی است و نقطه افراط و نقطه تفریط در اوصاف هر دو منفی است و همان مقدار که جُبن قبیح است، همان اندازه تهور قوی است، در این میان شجاعت ارزش مند و متعالی است، این در واقع نقطه محوری و مرکزی و میانی و نقطه عدل برآیند و فراهم آمده است تعاطی آن جبن و تهور است آن دو سوی افراط و تفریط که ضد هم هستند، برآیندی دست میدهند به نام شجاعت. در مورد شخصیتهای جامع الاطراف و ذات الاطراف چون جامع الاضداد هم هستند، نهایتاً برآیند نهایی و قلهای که از شخصیت او میسازد و برآیند وجوه و آن اضلاع قلمداد میشود یک وضعیت خاصی است که از او یک شخصیت ممتاز و بی بدیل میسازد چون بدیل هایی اگر راجع به این شخصیتها فرض شود اینها علی الاصول و علی القاعده باید گاه در دام افراط و گاه در دام تفریط بیفتند و از خط عدل خارج شوند و سید حسن نصرالله چنین کسی بود که عناصری که در پیام بلند و بارور و ژرف رهبر خردمند انقلاب اسلامی و ولی امر مسلمین و فرمانده عالی جبهه مقاومت در پیام تسلیت در شهادت این سید بزرگوار صادر شد عناصر و جزئیاتی که در این پیام است بهترین توصیف از شخصیت سید حسن نصرالله باشد.
*اگر به تشخیص خودتان در معنویت اجتماعی و عرفان معنوی نظری دارید بفرمائید.
در روزگار ما مردانی ظهور کردند چنان که عرض کردیم جمع اضداد بود شخصیت آنها ولی برآیندش یک دستگاه هم ساز را به نمایش گذاشت و وجود آنها در مقام عین و عینیت و خارج برخی از فرضیهها را ابطال کرد یکی از اینها این بود که گویی نمیشود که کسی عارف باشد در عین حال در میدان نبرد حاضر باشد و مجاهد نیز باشد و اهل معنا و معرفت باشد اما در عین حال اجتماعی نیز باشد؛ نمیشود! چون وقتی انسان اجتماعی شد، گرفتار کَثَرات میشود و کسی که گرفتار کثرات است نمیتواند خلوت کند و نمیتواند تمرکز کند و متمحض باشد در جهات معنوی، حضور حضرت امام این گونه فرضیهها را ابطال کرد وجود رهبر انقلاب این گونه انگارهها را ابطال کرد، و ظهور پدیدهای به نام سید حسن نصرالله نیز همین نقش را ایفا کرد و نشان داد میشود معنوی بود و به خلق تمدن نیز اندیشید میتوان اهل تهجد و شب زنده داری بود و در عین حال در بطن جامعه بود و با جامعه پیوندی ناگسستنی داشت و میشود اهل عرفان بود در عین حال تمدن گرا و تمدن ساز شد، بعضی عناصر و ابرارزشها هستند که آنها اصلاً شتاب دهنده به تعبیر امروز و موتور محرک تمدن هستند، عامل اصلی پیدایش تمدن هستند مانند هجرت، هجرت از جمله عناصر تمدن ساز در طول تاریخ بشر، جهاد نیز از همان هاست، جنگ عادلانه و جنگ جوانمردانه و جنگ اخلاقی و جنگ از نوع جهاد در دفاع از حق و حقیقت و حقوق و دفاع از حریت است مقابله با جنگ ظالمانه برای خنثی کردن جنگهای ظالمانه و تجاوزکارانه است چنین جنگی دست در آغوش عرفان دارد، چنین جنگی موجب ارتقای معرفت میشود و چنین جنگی از مناشی پیدایش تمدن هاست. انشاءالله اگر نسل ما هم شاهد نباشد نسلهای آینده شاهد خواهند بود و تاریخ شهادت خواهد داد که جبهه مقاومت یکی از ارکان پیدایش تمدن جدید است چون جبهه مقاومت منتهی به فروپاشی تمدن سکولار و الحادی و ضد بشری و ضد فطری تمدن غربی میشود و هر جبهه و عاملی که تمدن پیش از خود را فروبپاشاند خود بنیانگذار تمدن نوین دیگری خواهد شد ما در آینده و با آیندگان از سید حسن نصرالله به عنوان یکی از شخصیتهای پایه گذار تمدن نوین اسلامی یاد خواهد کرد.
لهذا در عینی که به اموری میپرداخت که تصور میشد با اجتماعی بودن چندان میانهای ندارد و یا با تمدن سازی ممکن است نسبتی نداشته باشد چنین نیست ما از شخصیت سید حسن نصرالله به عنوان یک الگو و به مثابه صاحب یک مکتب معنوی و معرفتی و جهادی و آزادی بخش میتوانند نسل امروز ما از او الهام بگیرند در این دورهای که جنایتکارانی چون ترامپ حاصل تمدن فاسد غربی است و در همین عصر مردان پاک دست و پاک دل و متخلف و متمدن و انسان خواه و مدافع انسانیت و حقوق و حریت بروز میکنند و پرورده میشوند مانند سید حسن نصرالله و امروز امر دایر است بین آنکه کسی ترامپ و نتانیاهو و بایدن و دیگر همپیمانان اینها را الگو قرار دهد یا سید حسن نصرالله و هنیه و سنوار و شهید سلیمانی و رهبر معظم انقلاب و امام (ره) را الگوی خود دهد و کدام بهتر است؟ به تعبیر آن نویسنده یا باید یزیدی بود و یا باید حسینی بود و راه دومی نیست مگر اینکه کسانی باشند که حسینی شدن از آنها برنیاید، در این صورت باید زینبی باشند و به جهاد تبیین بپردازند و حسین را به جهان معرفی کنند.
نظر شما